یادداشت های یک دختر منوجانی

ساخت وبلاگ
ساعت 4 امتحان آیین نامه داشتم من که هر روز یکی دوبار میرفتم حموم از دیروز همه چیو تعطیل کرده بودم که مثلا بخونمحتی چند روزی میشه حلقه هم نزدم باشگاهم نرفتم! ولی آخرش چی شد؟ بازم دیشب تا ساعت2 داشتم قوانین مزخرف راهنمایی رانندگیو میخوندم!  رفتم امتحانمو دادم برگمو دادم اومدم بیرون بابا منتظرم بود گفت چطور بود؟ منم گفتم باید چند دقیقه صبر کنیم امضا کنه  دیدم خیلی دیر میشه آخه ساعت  5 بود و من هنوز ت یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : یادداشت,شماره, نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 94 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 1:19

مامان میگه، سرنوشتم اینه...چیزای خوبو بدست میارم ولی دیر...مامان خوشحاله ... یعنی فکر میکنه حرفش دلگرم کننده بود؟...چه فایده...دیگه اون شوقو ذوقو ندارم از بدست اوردنش...همه چی وقت خودش قشنگه آش رشته که تابستون نمیچسبه! یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : یادداشت,شماره, نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 1:19

حالم خوبه سعی میکنم اونقدر وقتمو پر کنم که به چیزای مزخرف فکر نکنم  میرم باشگاه انرژی مو تخلیه میکنم ، دارم سعی میکنم با بقیه ارتباط خوبی برقرار کنم با عمه هام و عموهام...شاید فقط خسته شدم از اینکه بشینم توی خونه و دیگران برام مهم نباشن...من فقط اون لفظ عمو گفتنو دوس دارم،طوری که انگار حس میکنم یه بچه پنج سالم...به بار عمو محمدم تو گروه چت خانوادگی مون بهم گفت چی شده عمو؟ من اون حسو میخرم...البته یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : یادداشت,شماره, نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 99 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 10:46

بعضی وقتا اون شخصیت بی پروای وجودم حسابی اکتیو میشه و اون شخصیت حراف هم پشت سرش، بخاطر همینه که اون "بعضی وقتا" احساس میکنم این حرفا از دهن من در نمیاد! امروز از اون روزا بود نمیدونم چی شد که بعد از باشگاه بجا اینکه کلی انرژی مثبت داشته باشم برگشتم و یه بحث طولانی در مورد اینکه"عجیب موقعی که به خونوادم نیاز دارم تنها میشم" با خواهرم راه انداختماون شخصیت منفعل و خودسرزنشگر وجودم که چند سالیه حسابی یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : یادداشت,شماره, نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 85 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 10:46

بخاطر کنکور خواهر جان از اتاق مشترکمون پرت شدم بیرون! چون خانوم وقتی درس می خونه هیچ جنبنده ای حق نفس کشیدن نداره! میرم تو پذیرایی تلویزیونو روشن میکنم صداش درمیاد! کم کم اون لامصبومیرم اتاق جدیدی که بهم دادن آهنگ میزارم صداشو زیاد میکنم، آخه فقط اینطوری حال میده، صداش در میاد قطع کن آهنگتو! من که نفهمیدم فاز این بشر چیه! بگذریم...کلی تلاش کردم تا اون اتاق مشترکو به سلیقه خودم دیزاین کنم اون وقت ب یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : یادداشت,شماره, نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 100 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 10:46

دختر همسایه مون یه سال از من بزرگ تره و جالب اینکه هم اسمی منه! من حتی از وجودش خبر نداشتم تا یه روز که میخواستم برم مدرسه( چند سال پیش که دبیرستان بودم) دیرم شده بود و تقریبا میدویدم ، یه 206 برام بوق زد دختره ازم خواست با هم بریم مدرسه منم نفهمیدم چرا وقتی میتونست سرشو از اون شیشه کوفتی بیرون بیاره و مثِ آدم بگه مدرسش با من یکیه ترجیح داد پاشو رو ترمز بزنه و مثل پسرایی که میخوان مخ بزنن جلوم وای یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : یادداشت,شماره, نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 99 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 10:46

من همزادمو اینجا پیدا کردم ، تو دنیای مجازی! اسمش محدثه اس، ظاهرمون شبیه هم نیست ولی رفتارمون اخلاقمون طرز فکرمون. خیلی شبیه همه ، بخاطر همین بهش میگم همزاد!همزادم کرجیه...دیشب خواب دیدم اومده خونه مون، تنها بود تو خواب سه تا خونه داشتیم دو تا که همه ی خونواده ازش استفاده میکردن، سومیه خونه مجردی من بود روز اول که اومد رفتیم تو اون خونه با خونواده بودیم، روز بعدش منو محدثه و سه تا پسر بچه که برادر یادداشت های یک دختر منوجانی...
ما را در سایت یادداشت های یک دختر منوجانی دنبال می کنید

برچسب : یادداشت,شماره, نویسنده : 2manoojan20f بازدید : 105 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 10:46